شما که باشین بس است … مگر من جز “نفس” چه میخواهم

سلام نازنین دخترهای من

سلام لیانای من: نازگل مامان فدای چشمای نازت بشم الان که دارم این پست رو مینویسم  چهار ماه و دوازده روزت شده . لیانای مامان شما خیلی خیلی با احساس و شیرین هستی . عاشق لبخندای نازت هستم که اکثر موقعا روی لباته و خیلی وقتا  هم که گریه میکنی و صدات میزنیم یه لبخند میزنی و بعد ادامه گریه رو میری یا چند بار که بابا از سرکار میومد و شما خواب بودین همین که پیشت میومد و صدات میزد توی خواب لبخند میزدی . برای کسایی که اولین بار همه دیده باشیشون لبخند میزنی کلا دختر مهربونی هستی. عاشق اینی که لباسات رو عوض کنم برعکس خیلی بچه های کوچیک که اینجور موقعا گریه میکنن شما کلی ذوق میکنی. النا رو خیلی دوست داری تا زمانی که النا پیشت باشه بهش نگاه میکنی و آرومی و خیلی وقتا از دیدن النا چنان دست و پاهات رو تکون میدی که معلومه چقد دوستش داری.  جدیدا هم از خودت صدا در میاری و پاهات رو شناختی و با پاهات سر گرمی. گاهی هم غلت میخوری رو شکم ولی نمیتونی دستات رو از زیر شکم بیرون بیاری بعد یه تلاش قابل تقدیر شروع به اعتراض و گریه میکنی. با آویز گهوارت بازی میکنی و هر چیزی رو به دستت بدیم به طرف دهنت میبری. برعکس الناجون  که توی ماشین میخابید شما کلا توی ماشین از لردگان تا شهرکرد بیدار هستین و جاده رو نگاه میکنی. در پایان هم بگم خلیی دوستت داریم صورتت از صبح تا شب غرق بوسه های میشه که من و مخصوصا بابایی و النا نثارت میکنیم .

سلام النای من: گل قشنگم عزیزکم تولدت مبارک فدات بشم سه ساله شدی و من سه سال عاشقانه تر زندگی میکنم. النای مامان من با اینکه لیانا کوچیک هست و به مراقبت نیاز داره تمام تلاشم رو میکنم که فرقی نزارم با شما و لیانا و با زمان قبل از لیانا. وقتای که لیانا خوابه وقتم رو برای شما میزارم و باهم کتاب میخونیم و مهمون بازی میکنیم و توپ بازی و .... حتی وقتای که توی آشپزخونه هستم و کار دارم همزمان با انجام کارهام با شما صحبت میکنم و باهم شعر میخونیم.... بگذریم بزار از این روزای خودت بگم که ماه بودی ماه تر شدی . عاشق لباس پوشیدن  هستی وای تا یادم نرفته بگم عاشق عروسی رفتن هستی  و اگه یه ماشین عروس جای ببینی چنان ذوقی میکنی که نگو . عاشق ماشین پلیس هستی و هرجا مامور نیروی انتظامی ببینی بلند صدا میزنی سلام آقا پلیسه.گاهی اوقات اسباب بازی هات رو توی خونه جمع میکنی گفتم گاهی اوقات چون قبلا این کارو نمیکردی و جدیدا خیلی حرف گوش کن شدی مثلا توی فروشگاه به توصیه بابا گوش میدی و فقط یه خوراکی برمیداری و توی شهربازی سرپوشیده که میری بازم چون قبلا به بابا قول داده بودی زیاد بهونه نمیاری . خیلی خیلی مراقب لیانا هستی و گاهی اوقات چون میدونی ممکنه لیانا بخواد بخابه از من میپرسی : مامان اجازه میدی باهاش صحبت کنم و  اونموقع من حرفی جز اینکه باشه دخترکم نمیزنم. خیلی وقتا کمک من هستی و گهواره لیانا رو تکون میدی تا بخابه و من به کارام برسم یا وقتی بهت میگم برا لیانا پوشک یا لباس  از توی کشو بیار میری و میاری. من فدات بشم خیلی شیرین زبون شدی و حرفای قشگ میزنی اونقد که بعد هر صحبتت محکم بوست میکنم عزیزم خیلی دوست داریم 

برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید...

نازنین من عکس دوماهگیش که واکسن زده بود عزیزمممممممممممم

به هر ترانه ای سر می زنم تویی...

 راستی اینم بگم بابایی اربعین رفته بود کربلا .شما هم با همون بچگی خودت با احساس از واقعه کربلا  و از بچه های امام حسین که تشنه بودن صحبت میکنی.

گل قشنگم توی این عکس سه ماهشه 

لیانای من دنیای منی

النای ناز من که این روزا مثل من دو تا بچه داره و سخت مشغول بچه هاشه و چه با احساس به اونا رسیدگی میکنه و هرجا میخایم بریم میخاد دو تا عروسک با خودش بیاره و اصلا قبول نمیکنه که یکیشو نبریم بیرون

یکی از روزای پاییزی دختر گلم

عزیزممممممممممممم 

آهاااای زمستان حواست باشد دور تو و شاعرانه هایت را خط خواهم کشید اگر با آمدنت او حتی یک سرفه کند

اگر پادشاه بودم شک نکن صدای خنده ات را سرود ملی میکردم

خوشا جانی که جانانش تو باشی

شکار لحظه ای از روزهایی قشنگ من. 

من فدای نگاه قشنگت...

عاشقتم دخترکم که این روزا حسابی عاقل و خانم شدی و خیلی مواقع کمکم میکنی

بزار اینو بگم که لیانا همیشه از دیدن النا خوشحال میشه و شروع میکنه تند تند پا زدن و با هر کلمه که النا  صداش میزنه ذوق میکنه و میخنده

می گویم" دوستت دارم" نگو تکراریست شاید روزی نباشم که تکرارش کنم

لالالالا گلم زیباست  برای من همه دنیاست

 خوش بخابی نازنین من

خونه ای که توش دختر باشه خونه نیست گلخونست