ElenaElena، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره
lianaliana، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

♥عروسکهای ما ♥♥ هدیه خدا ♥

غرق شکوفه میکنی ای عشق خانه را

1397/3/28 23:23
نویسنده : من و مامانم
514 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته های من

سلام لیانای من: عزیزکم نازنینم دخترک شیرین من فدات بشم الان که دارم تایپ میکنم این مطلب رو شما یک سال و نه ماهه هستی. توی این یک سال که مطلب ننوشتم خیلی حرفا دارم که بزنم. اول بگم که در طول روز بارها بارها شما و النا جون رو با تمام وجود بوس میکنیم و میگیم خدایا شکرت این فرشته ها رو به ما دادی. عزیزکم شما توی یازده ماهگی شروع به راه رفتن کردی و اولین قدمای که بر میداشتی من و بابایی سر شوق میومدیم و کلی خوشحال بودیم. اما از دندون در آوردنت بگم که خیلی بد بود هم برای شما که اذیت میشدی و بی تابی میکردی هم من که تا صبح نمیدونستم اصلا خوابیدم یا نه. لثه هات موقع دندون درآوردن التهاب داشت جوری که حتی بعضی روزا میدیم بالشتی که روش خوابیدی خونابه شده. فدات بشم خیلی درد میکشیدی آخه پنج شش تا دندون رو هم زمان میخواستی در بیاری. راستی بگم از لردگان هم آخرای شهریور اسباب کشی کردیم . روزی که اسباب کشی کردیم یادمه از خونه امدیم بیرون شما تا آخر کوچه تند تند راه میرفتی و خیلی هیجان داشتی و جیغ میزدی... خلاصه الان ساکن بروجن هستیم و بابایی هم شش ماهی بود که میرفت لردگان و برمیگشت تا اینکه انتقالیش جور شد و الان اداره بروجن سرکار هست. توی مدتی که بابا میرفت لردگان شبهای که نمیومد مامان جون گلاب میومد پیشمون و شما و النا اون شبا خیلی بهتون خوش میگذشت و از وجود مامان جون خیلی سرشوق میومدین. دیگه از واکسن یک سال و نیمی بگم که دو سه روز تب داشتی و خیلی بی تاب بودی که این روزای سخت برای هردو مون هم تموم شد . حالا از روزای خوب بگم از اینکه گاهی صبح ها زودتر الناجون  بیدار میشی و بی سرو صدا میای توی اتاق النا و بعد شروع میکنی به بیدار کردن النا و من از صدای صحبتهای النا با شما متوجه میشم چی شده. خیلی دختر مقتدری هستی این رو بدون اغرار میگم . خیلی سماجت داری و کاری میکنی که مجبورمون میکنی خواسته ات رو انجام بدیم. خیلی مهربون و با احساس هستی و مخصوصا نسبت به بچه های کوچکتر از خودت . خلاصه دختر ناز نازی من خیلی دوست داریم...

 

سلام النای من: عزیز مامان جیگر مامان هر چی بگم از خوبیهات کم گفتم عالی عالی عالی هستی . مهربون و بادب و دوست داشتنی هستی. انقد قشنگ با لیانا بازی میکنید که دلم میخاد همه لحظه ها رو ثبت کنم . مامان و دختر میشین و لیانا بچه حرف گوش کن خوبی میشه برا شما و جوری که من چون لیانا برا خوردن دارو سماجت میکنه از شما میخام بهش دارو بدی و لیانا هم از دست شما تلخترین داروها رو هم میخوره. نقاشی کشید و کتاب خوندن رو هم دوست داری .خیلی باسلیقه و هنرمندی. از وسایلی که همیشه از دسترس شما باید دور کنم نخ و سوزن و قیچی هست. محاله این وسایل رو ببینی و ازشون چشم پوشی کنی. از بازیهای روزمره شما اینه که یک ساعتی عروس بازی میکنید و لیانا هم بیشتر مواقع دوماد میشه وشما عروس میشی و رانندگی میکنی. الان که این مطلب رو مینویسم در کمد لباس رو کامل باز کردین و خودت و لیانا مشغول لباس پوشیدن هستین چندتا رو هم میپوشین و کلی اتاق رو بهم ریختین منم اینجور موقعها خیلی خیلی سعی میکنم بهتون سخت نگیرم و با غر زدن بازیتون رو خراب نکنم. این روزا که بروجن هستیم با پانیذ دختر عموی ناز و مهربوبت همبازی هستی . کلاس ژیمناستیک میری و خیلی علاقه داری بری کلاس عصرا همش میگی مامان کلاسم دیر نشه.  النای من فدات بشم من همه سعیم رو میکنم که مامان خیلی خوبی برات باشم . خیلی دوستت دارم عزیزکم

 

 

دوستای خوب و مهربون النا توی باشگاه ژیمناستیک لردگان یسنا جون و محمد جون

رفتن به کلاس ژیمناستیک رو خیلی دوست داری این عکس مال پارساله که لردگان بودیم

غزل جون دختر عمو همیشه مهربون 

دخترای ناز من النا خیلی خوش غذا نیست ولی لیانا معمولا از بیشتر غذا ها استقبال میکنه مخصوصا غذایهای که گوشت داشته باشه

کیان جون ما که خیلی مهربونه و النا جون رفته بودیم شمال شهریور پارسال

حدیث چشم تو گفتم دلم رفت

 


لبخندت تعادل شهر را بهم می ریزد تو بخند من شهر را از نو میسازم


جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

 


مجنون اگر چه چندی ست... دست از جنون کشیده..  لطفا به او بگویید لیلا ادامه دارد

شیطنت توی چشمهای نازت موج میزنه شیطون بلای من

مگه میشه آب ببینی و واکنش نشون ندی

 

عاشق آب و آب بازی فروردین نود هفت یزد

اینکه باهم بازی کنین خیلی بهتون لذت میده

النای خوشگل من 

اندر دل من درون و بیرون همه اوست

کویر هم جز جاهایی هست دخترای من عاشقش هستن

 توی کویر خیلی بهتون خوش گذشت 

النای شجاع من دوست داره خیلی چیزا رو تجربه کنه مخصوصا اگه بابایی کنارش باشه

 

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
12 آذر 97 23:00
خدا حفظ شون کنه. گل