ElenaElena، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
lianaliana، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

♥عروسکهای ما ♥♥ هدیه خدا ♥

زندگی یعنی همین لبخند تو...

1393/11/13 0:12
نویسنده : من و مامانم
1,138 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قشنگم

همه هستی ما  میخام توی این پست از احوالات یک سال و یک ماهگیت بگم. نازنینم از دندونات بگم که شده هشت تا ماشالله. هنوز راه رفتن رو شروع نکردی جالبه بگم هر وقت من و بابایی میخایم دستت رو بگیریم و راه ببریمت با چنان قدرتی مخالفت میکنی که نگو پاهات رو توی دلت جمع میکنی و به زور میشینی ولی وقتی خونه باباجون میریم با خاله مهدیه کلی راه میری جوری که خاله خسته میشه.. . اینم بگم بعد یک سال که برا حمام رفتنت کلی گریه و زاری میکردی دیگه دختر خوبی شدی و توی وان دوست داری کلی آب بازی کنی و میخندی و به زور باید از حمام بیرونت بیاریم. از ناز کردنا و شکلک در آوردنت بگم که کلی ما رو میخندونه . سرت رو کج میکنی و با یه نگاه خاصی خودت رو لوس میکنی .النا جونم دوست داری کنار آینه قدی با خودت حرف بزنی و از دیدن خودت توی آینه ذوق میکنی صورت خودتو بوس میکنی وکنار آینه بازی میکنی. عزیزدلم دوست داری با تلفن صحبت کنی و شروع میکنی به حرف زدنهای که فقط خودت میفهمی چی میگی...  فدات بشم از این روزای خودم بگم که همش در حال جمع کردن منطقه ای هستم که شما قبلن اونجا سر زدی... بهتره بریم سر وقت دیدن چند تا عکس از عزیزکم...

برای دیدن عکس ها با ادامه مطلب بروید....

 

 

یه دختر دارم شاه نداره.....

 

 

عزیزدلم هر وقت صدای زنگ موبایل یاصدای در رو میشنوه سریع نگاه من میکنه و میگه بابا بابا . خیلی بابایی شده

 

عاشق بالا رفتن از هر چیزی هستی و وقتی میری بالا ذوق میکنی و شروع به دست زدن میکنی 

 

نازنینم دیگه وقتش شده یا علی بگی و خودت بلند بشی و راه بری دلمون برای دیدن لحظه راه رفتنت بی تاب شده 

 

عزیزممممممممممممممممممممممممممممی

 

النای ناز من خیلی قشنگ عروسک بازی میکنه با عروسکاش حرف میزنه دعواشون میکنه و محکم توی بغلش لالالا شون میکنه تا بخابن و بوسشون میکنه و با دست بلندشون میکنه سر پا بایستن و از ایستادن عروسکاش ذوق میکنه .

 

عزیزکم وقتی از بازی کردن خسته میشه سریع ابراز ناراحتی میکنه و میگرده منو  پیدا کنه و بهم پناه بیاره

 

 

النای من عاشق شنیدن آهنگه و هر وسیله ای که آهنگ داشته باشه بهش اشاره میکنه و شروع به دست زدن و سر تکون دادن میکنه یعنی برام آهنگش رو پخش کن

 

پسندها (11)

نظرات (11)

عمه فروغ
13 بهمن 93 0:30
13 ماهگيت مبارک الناي گلم مرواريدت هم مبارک عزيزم ان شاا.. هميشه شاد و خوش باشي ان شاا..١٠٠٠سالگيت رو جشن بگيري
من و مامانم
پاسخ
مرسی گلم
مامان آنیسا
18 بهمن 93 15:49
ماشالا هزاز ماشالا چقدر رنگ آبی بهت می یاد عزیزم
من و مامانم
پاسخ
مرسی مامان آنیسا .آنیسا جان رو ببوس
مامان رستا
30 بهمن 93 18:20
به به چه دخملی، ، مامان النا جون رستای ما هم هنوز راه نیفته
من و مامانم
پاسخ
سلام عزیزم مرسی... فکر کنم میترسن.
خاله نسیبه
11 اسفند 93 19:54
سلام عزیز دل خاله.... دلم برات خیلی تنگ شده... خیلی... خاله خیلی دوستت داره . راستی شنیدم سرماخوردی... وای گلکم دعا می کنم زود زود خوب بشی... راستی مبارک خونه جدیدتون... خوش بحالت حالا دیگه خیلی به خونه باباجون اینا نزدیک شدی... خوش بحال اونا هم شده
من و مامانم
پاسخ
خاله مهربوووون النا خیلی دوستت داره با اینکه دیر به دیر میبیندت ولی بازم از دیدنت کلی ذوق میکنه
مامان آنیسا
28 اسفند 93 8:48
سلام عزیزم پیشاپیش عیدت مبارک ایشالا سال خوبی داشته باشی پر از شادی و تندرستی
من و مامانم
پاسخ
سال نو شما هم مبارک آنیسا جون رو ببوس
مامان هانیه
2 فروردین 94 18:22
سلام النا جون عیدت مبارک ان شاا..سال خوبی داشته باشی
من و مامانم
پاسخ
سلام مرسی شما هم سال خوبی داشته باشین
عمه فروغ
3 فروردین 94 1:26
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نو مبارک . . .
من و مامانم
پاسخ
سلام مرسی ... سال نو شما هم مبارک
سما مامان مرسانا و ارشيا
20 فروردین 94 9:28
سلام عزيزم خوبى؟النا جوووووونم خوبه؟؟؟اميدوارم خوب خوب باشيد مامانى ببخشيد نتونستم پستتو تا اخر بخونم اگه وقت كردم حتما مامى جون مطلب گذاشتم نظر يادت نره
من و مامانم
پاسخ
سلاااام از طرف من فرشته های نازت رو ببوس
مامان آنیسا
1 اردیبهشت 94 8:19
کجایی خاله جون ؟ چرا آپ نمیکنی ؟
من و مامانم
پاسخ
سلام دوست عزیز آره تنبلی کردم
مامان فاطمه
1 اردیبهشت 94 9:07
سلاااااااام دخملی خوشگل . منم یه الناکوچولو دارم بیا باهاش دوست شو
من و مامانم
پاسخ
سلام مامان فاطمه. باعث افتخاره النا جون رو ببوس
مامان فاطمه
1 اردیبهشت 94 9:08
ماشالا