ElenaElena، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره
lianaliana، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

♥عروسکهای ما ♥♥ هدیه خدا ♥

النا و ماه مهر

سلام گلمم سلام النای من عروسک قشنگم، دیگه بزرگ شدی خانوم شدی ماه شدی میری پیش دبستانی. روز اول مدرسه روزی که چند وقت منتظرش بود باهم رفتیم لیانا هم با شما اومد با کیفی که متین جون براش خریده بود. اسم مدرسه ات طلوع مهر هست. روز اول مدرسه برا من یکم سخت بود یکم غصه خوردم که دختر شیرینم ساعاتی ازم فاصله میگیره. شما خوشحال و خندان بودی و بقول خودت که گفتی خانمم خیلی خوب بود دوستام خوب بودن مدرسه ام خوب بود...مدرسه ات خیلی نزدیک خونه هست و این خیلی خوبه با حوصله بیدار میشی و صبحانه میخوری و هشت و نیم میری مدرسه.          عشق من روز اول مدرسه    النا یه دوست صمیمی به اسم رونیکا د...
1 مهر 1398

تولد 3 سالگی لیانا

سلام نازنین دخترم نازنینم نفسم عمرم تولدت مبارک دختر ناز نازی مامان عاشقانه برات جشن گرفتم این روز رو که بگم برام بی حد بینظیری و خداروشکر میکنم که تو رو به ما هدیه داد. هر کدوم از بالن های که درست کردم برا تولدت با کلی عشق و آرزوهای قشنگ برات چسبوندم به دیوار. این روزا با حرف زدانت چنان دلبری میکنی که قشنگترین لحظه ها رو برام میسازی باهوش هستی خیلی باهوشی و سعی میکنی خیلی رفتارها رو تقلید کنی...خیلی زود دلتنگ میشی دلتنگ نیکان و خاله نسیبه دلتنگ دایی حامد و عارف فورا ازم میخای بزار براشون ویس بدم. عاشق خاله مهدیه هستین و خاله مهدیه هم خیلی با حوصله برا شما وقت میزاره. انقد خاله مهدیه رو دوست دارین که هروقت میگم بچه ها یه خبر خوب فور...
1 مهر 1398

تولد2 سالگی لیانا جون و 5 سالگی النا جون

سلام به روی ماه هر دوی شما سلام لیانا جونم عزیزترینم.تولدت مبارک عزیزکم.لیاناکوچولوی من سال 97 ما دو تا جشن تولد برای شما گرفتیم. یه جشن شهریورماه گرفتیم شمال بودیم چون جشن عقد دایی حامد شمال بود و چند روزی با خاله ها و دایی ها شمال بودیم تصمیم گرفتم یه تولد شمال بگیرم تولد خوبی بود خاله ها و دایی ها و مامان جون و باباجون و مامان جون گلابتون بود دایی های من هم بودن دایی صادق و دایی کاووس. دایی حاجی با بچه هاشون خلاصه تولد شلوغی بود و تولد با تم گل گرفتم از بس گل ناز منی شیرین زبونم.و نکته ای که تولد داشت دخترک دوساله من یکم کم حوصله بود و خیلی  عکس و فیلماش قشنگ نشده بود برا همین تصمیم گرفتم یه تولد دیگه با النا براش بگیرم . عکسه...
17 بهمن 1397

تولد چهار سالگی النا جون

عزیزم تولدت مبارک عشق خیلی خنده‌دار است  خیلی هم گریه دارد  عشق یا هست؛ یا نیست ! اگر نیست که نیست  اما اگر هست ؛  اگر باشد ؛ اگریافت شود در تو،  آن وقت دیگر تو نیستی ..  عزیزکم عاشقانه دوستت دارم تولدت مبارک نبض زندگیم با صدای نفس های تو میزند قشنگ ترین صدای زندگیم ضربان قلب توست ترنم دلنشین لحظه هایم با من بمان تولدت هزار بار مبارک برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید.. عجب آ رایش غلیظی !!!  به چشمانت رنگ اشتیاق زده ای ... بر لبانت یکرنگی  وگونه هایت  رنگ بوم نقاشی ،       فرداهای من...  تولد چهار سالگی عزیز دلم نفسم با تم ف...
24 شهريور 1397

تولد یک سالگی لیانا جون

سلام نفسم تولدت تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا یه آرزو کن بعدش شمع هاتو فوت کن   زیباترین چشم انداز تندیس نگاه توست و قشنگترین لحظه لحظه روییدن توست   تو هیچی کم نداری برای همه کس بودن تولدت مبارک نازنینم   برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید...     تمام دقایق باقی مانده از عمرم بهمراه زیباترین بوسه های عاشقانه هدیه ای برای روز تولد تو   تولد یک سالگی لیانا جونم شهرکرد خونه باباجون بودیم چه بی تابانه میخواهمت تاج شاهنشاهی اشعار من چشمان شماست تو و آن صورت زيبا و صداي نازت بخدا"صبح بخير"از تو...
24 شهريور 1397

غرق شکوفه میکنی ای عشق خانه را

سلام فرشته های من سلام لیانای من: عزیزکم نازنینم دخترک شیرین من فدات بشم الان که دارم تایپ میکنم این مطلب رو شما یک سال و نه ماهه هستی. توی این یک سال که مطلب ننوشتم خیلی حرفا دارم که بزنم. اول بگم که در طول روز بارها بارها شما و النا جون رو با تمام وجود بوس میکنیم و میگیم خدایا شکرت این فرشته ها رو به ما دادی. عزیزکم شما توی یازده ماهگی شروع به راه رفتن کردی و اولین قدمای که بر میداشتی من و بابایی سر شوق میومدیم و کلی خوشحال بودیم. اما از دندون در آوردنت بگم که خیلی بد بود هم برای شما که اذیت میشدی و بی تابی میکردی هم من که تا صبح نمیدونستم اصلا خوابیدم یا نه. لثه هات موقع دندون درآوردن التهاب داشت جوری که حتی بعضی روزا میدیم بالشتی که ر...
28 خرداد 1397