غرق شکوفه میکنی ای عشق خانه را
سلام فرشته های من سلام لیانای من: عزیزکم نازنینم دخترک شیرین من فدات بشم الان که دارم تایپ میکنم این مطلب رو شما یک سال و نه ماهه هستی. توی این یک سال که مطلب ننوشتم خیلی حرفا دارم که بزنم. اول بگم که در طول روز بارها بارها شما و النا جون رو با تمام وجود بوس میکنیم و میگیم خدایا شکرت این فرشته ها رو به ما دادی. عزیزکم شما توی یازده ماهگی شروع به راه رفتن کردی و اولین قدمای که بر میداشتی من و بابایی سر شوق میومدیم و کلی خوشحال بودیم. اما از دندون در آوردنت بگم که خیلی بد بود هم برای شما که اذیت میشدی و بی تابی میکردی هم من که تا صبح نمیدونستم اصلا خوابیدم یا نه. لثه هات موقع دندون درآوردن التهاب داشت جوری که حتی بعضی روزا میدیم بالشتی که ر...